در این مطلب می خواهیم از خِساس و خسائس حرف بزنیم. شاید این واژه ها به نظرتان نا آشنا بیاید. خِساس به معنای مردان خسیس است و خسائس به معنای زنان خسیس است. " اسکروچ" قهرمان داستان "آواز کریسمس" اثر چارلز دیکنز را هم که لابد یادتان هست.
خشم پلی است بین هر دو نوع پرخاشگری فیزیکی و کلامی و خصومت ، از این رو اگر بخواهیم پرخاشگری و خصومت را کم کنیم، باید یاد بگیریم که چگونه خشم خود را کنترل کنیم. مطالب زیادی در باره ی نحوه ی کنار آمدن با اضطراب و افسردگی نوشته شده است. اما در باره ی کنار آمدن با خشم مطالب کمی نوشته شده است، زیرا ما غالباً خشم را چیزی می دانیم که قادر به کنترل آن نیستیم یا نباید آنرا کنترل کنیم.خشم اگر به درستی مهار نشود ممکن است تبدیل به هیجان بسیار مخربی شود. اگر خشم به درون فرد رخنه کند ممکن است به مشکلات فیزیکی مانند تنش مفرط منجر شود. از طرف دیگر ، اگر بروز داده شود ، غالباً کار را بدتر می کند ، شواهد کمی وجود دارد دال بر این که بروز دادن خشم روش خوبی برای کم توان کردن انرژی آن است. بسیاری از افرادی که خشم خود را بروز می دهند ، از دست دادن کنترل و شرمساری را تجربه می کنند.
اگر بخواهیم پرخاشگری و خصومت را کم کنیم، باید یاد بگیریم که چگونه خشم خود را کنترل کنیم.
حالا برای کنترل خشم چند پیشنهاد ارائه می شود:
انسان به طورفطری خداجوست و به دنبال قدرتی بینهایتی است که همه امور در دست اوست . خالق جهانی زیبا و با عظمت . راه خداجوئی و شناخت خدا به کودک از درون خانواده شکل میگیرد . ما در این جا به چگونگی آموزش مفهوم خدا به کودک در مراحل قبل از دبستان میپردازیم.
در حدود سه- چهار سالگی بچهها نام خداوند را یاد میگیرند و اگر رفتار خانواده افراد مذهبی داشته باشند ، کودک مذهب و رفتار مذهبی را میآموزد. کودک در ابتدا به دنبال قویترین فرد است و چون از نوازدی مادر نیازهایش را رفع نموده میپندارد مادر محکمترین تکیهگاه است ؛ ولی به زودی میفهمد مادر از خیلی چیزها میترسد و چون پدر از آنها نمیترسد پدر را تکیهگاه و قویترین آدم مییابد ولی پدر هم از بعضی چیزها میترسد در این زمان است که از ما میپرسد کی قویترین است؟ به او میگوییم: «خدا» . این خدا کجاست؟ به او میگوییم بزرگتر که شدی برایت میگویم چون کودک سه- چهار ساله در مرحله تفکر ابتدائی است فقط آنچه را میبیند قبول دارد نمیتوان به او گفت: خدا نادیدنی است و همه جا هست.
کودک 6 ساله : عاشق خدا
به تدریج که بزرگتر شد خدا را به او چنان معرفی میکنیم که بچّهها از او خوششان آید از لطف و کرم خدا، مهربانی و قدرت خدا و زیبا دوستی او میگوییم . درباره بهشتی که به نیکوکاران وعده داده سخن میگوییم در این سالها هرگز از قهرخدا و جهنم گناهکاران چیزی نگویید.
کودک 6 ساله به موضوعات مذهبی علاقمند میشود . عاشق دعا، نماز و نیایش میشود . دوست دارد برای او داستانهایی درباره خداوند بگوئید . دوست دارد درباره پیامبران و امامان حرف بزنید و از آنها برایشان داستانهایی تعریف کنید.
کودک 7 ساله : اثبات وجود خدا
امّا بعد نوبت به کنجکاوی میرسد 7. سالهها از خداوند میپرسند و در مقایسه با 6 سالهها بیشتر خواهان اثبات وجود خدا میشوند . کودک 7 ساله بر خلاف یکسال قبل سوالاتی را در مورد دیدن خدا، شکل خدا و غیره میپرسد . سوالات آنها نباید به حساب سرکشی یا تمایلات ضد مذهبی قلمداد شود ، بر عکس سوالات آنها بیشتر نشانه علاقه آنها به موضوع است.
به کودکان میگوییم همه موجودات در مورد خدا و خالق خویش فکر میکنند هر موجودی تصور میکند خدا شکل اوست و ما هم که انسانیم فکر میکنیم شاید خدا مثل ما دو دست و پا و به صورت ما باشد ولی نه تصور آنها و نه فکر ما درست است . برای همین هیچکس نمیداند خدا چه شکلی است . اگر خدا موجودی بود که شکلی داشت و میشد او را دید ، همه جا نبود . اگر پیش ما بود دیگر پیش پدرت و یا بقیهی مردم که جاهاهای دور هستند نبود و میدانیم که خدا همه جا هست برای همین خدا دیده نمیشود.
بیاعتقادی به خدا احساس تنهائی بوجود میآورد که خود سرچشمه اختلالات روانپزشکی است.
تعداد صفحات : 2